فیزیک: physics | فَی+زیک= سایه + پرنده‌ی کوچک= پرنده‌ی سایه‌ای، پرنده‌ی سیاه؛ در متون قدیم به معنی خفاش» هم آمده است.

فیزیک‌دان: غذای همان پرنده؛ دانه‌ای که پرنده‌ی بالا تناول می‌کند.

متافیزیک: پرنده‌ای که رنگ پرهایش متالیک است.

بیوفیزیک: جمله‌ای دستوری در زبان محلی؛ به معنیِ آهای پرنده! بیا این‌جا!» 

مکزیک: پرنده‌ای که شغل‌ش مکانیکی است.

موزیک: مویِ پرنده یا پرِ پرنده!

فیزیولوژیک: پرنده‌ای را گویند که دوستان خودش را گم کرده و سرگردان شده!

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها