فیلم کوتاه زیر رو اولین‌بار توی دوران راه‌نمایی دیدم. نمی‌دونم از کجا به دست‌م رسید؛ اما بسیار ازش خوش‌م اومد. اون‌موقع تازه تلویزیون LED خریده‌بودیم. من هم این فیلم رو ریخته‌بودم روی یه فلش و زده‌بودم‌ش به تلویزیونِ نونوارشده‌مون و برای هرکسی که می‌اومد خونه‌مون پخش‌ش می‌کردم. جدای از حرفی که داشت، این‌قدر از ایده‌ی پشت‌ش و نحوه‌ی ساخت‌ش خوش‌م اومده‌بود، که اگه بگم همون‌موقع بیش از صدبار دیدم‌ش، بی‌راه نگفتم. توی چندسالِ گذشته هم چندین‌بار به‌ش برخوردم و هربار دوباره نشستم پاش. این شد که حتا الآن هم، بعد از گذشت هفت-هشت سال، هنوز تک‌تک دیالوگ‌هایی که توی فیلم می‌گن و تک‌تک آهنگ‌هایی که می‌خونن رو به‌ترتیب حفظ‌م و می‌‌تونم با لحن خود بچه‌ها بخونم! خلاصه پیش‌نهاد می‌کنم چنددقیقه‌ای وقت بذارید و فیلم کوتاه روزی که فارسی داشتیم رو ببینید. کیفیت‌ش هم همینی‌ه که هست! (-:

 

 

قبل از نوشتن این کلمات، کمی این‌ور و اون‌ور جست‌وجو کردم تا اطلاعات بیش‌تری در مورد فیلم به‌دست بیارم. نویسنده و کارگردان فیلم امید عبداللهی‌ه و این فیلم رو سال 79 توی یکی از مدرسه‌های روستای ظفرآباد استان فارس که اون موقع معلم همون‌جا بوده ساخته. اطلاعات بیش‌تر توی سایت کارگردان هست. باقی بقا.

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها